شاید
سختترین مرحله همین باشد. نباید با قضاوتهای بیمورد و شاخوبرگ دادن به
آنها شرایط را بدتر کنیم. وقتی احساس میکنیم خطری ما را تهدید میکند،
ذهن برای فهمیدن ماجرا، به سرعت از افکار و داستانهای عجیب و غریب پر
میشود. افکاری که بهتر است فراموش شوند.
مغز بشر در مقابله با نظرات متضاد
با نظر خودش، میتواند به مرز انفجار برسد! تأثیری که فرگشت روی انسان
گذاشته است، باعث شده هروقت احساس میکنیم خطری ما را تهدید میکند، به فکر
محافظت از خودمان باشیم. درست است که مثل بز شاخ نمیزنیم یا مثل خرگوش
فرار نمیکنیم، اما عکسالعملهای دفاعی ما هم به همان اندازه خودکار و
غریزی ست.
1-
قبل از انتقاد کردن و بیان اشکالات گفتار و رفتار طرف مقابل، ابتدا مختصری
از محاسن، خوبیها و توانمندیهای او سخن بگوئید، این کار باعث می شود فرد
احساس کند شما دوست او هستید و دشمنی ندارید. و در نتیجه حاضر به شنیدن سخن
شما خواهد بود .
2- مختصری از زمان هایی که خودتان خطا یا اشتباهی کرده اید سخن بگوئید تا
طرف مقابل احساس نکند قصد شما از انتقاد کردن اثبات برتری خود و ضعف طرف
مقابل است. سخن گفتن از اشتباهات خود زمینه پذیرش را در طرف مقابل ایجاد می
کند.
3- وقتی می خواهید خطا و اشکال طرف مقابل را بگوئید دقت کنید، خطا و
اشتباه را بطور مستقیم بازگو نکنید، بلکه این کار را غیر مستقیم انجام
دهید. مثلاً بصورت سؤال مطرح کنیم که آیا از نظر شما این سخن یا عمل چگونه
است؛ خوب یا بد؟ 4- موضوعی را که می خواهید از آن انتقاد کنید تا حدامکان واضح و مشخص بیان کنید. 5- اجازه ندهید گفته هایتان از احساسات منفی شما رنگ بگیرد. مواظب باشید صدایتان بلند و لحن کلامتان خشن و طعنهآمیز نباشد.